غديرخم-خطابه غدير- جشن غدير



بشارت شيعيان !شد ماه شعبان ماه پيغمبر                       فزون شد بر خلايق لطف وجود خالق اکبر


 


 


زمين وآسمان وعرش اعظم نورباران شد                         زانوار رخ نور دو چشم ساقي کوثر


عيان گرديد در يثرب جمال عالم آرايي                           که جبرئيل امين شد خادمدر بار آن سرور


زلطف قادر قدرت نما  از گلبن عفت                             دوگل گرديده ظاهر  ازبراي حيدر صفدر


يکي در سوم شعبان ، يکي در چارم شعبان                  يکي چون شمس رخشان  ويکي همچون مه انور


يکي فرمانده ي عالم ،وصي احمد خاتم                       يکي يار ومعين وغم خور سلطان بحر وبر


يکي از فاطمه ام الائمه ، دختر طاها                          يکي از حضرت ام البنين همچون دروگوهر


يکي نامش حسين ابن علي فرمانرواي دين                 يکي باب الحوائج ، حضرت عباس نام آور


يکي را بوسه زد ختم رسولان بر لب و دندان                يکي رامرتضي دست رسايش بادو چشم تر


براي ياري درماندگان بحرطوفان زا                            بسوي ساحل عزت ، يکي کشتي ، يکي لنگر


دو صدر الدين، دو بدر الدين ، دو ياروياور قر آن              يکي وارث بشهرعلم وآن يک پشتيبان در


دو رخ زيبا ، دو قد طوبا ، قدم بنهاد در عالم                يکي فرمانده ي اعظم ،يکي سردار وسرلشکر


دو جانباز وبرادر ، اين وزير وآن دگر سلطان                  عيان گرديدبرياري حق  ازدو نکو مادر


دو روشنگر ، دو عالي فر ، که بر آنهاخدا بخشد           هزاران {کربلايي}را زرحمت در صف م






زمين وآسمان وعرش"/>

 


باز کنز جود حق را فتح باب ديگر است   باب رحمت را دگر باره طليع اکبر است 


 


ابر فيض ورحمت حق خيمه در عالم زده   ريزشش در صحنه ي ايجاد دروگوهر است 


جلوه ي مر آت جانان گشته از پرده پديد   از جمالش عالم ايجاد با زيب وفر است 


مر ربيع دومين را عاشر ديگر رسيد   کاين چنين وجد وشعف در ماسوي الله يکسر است 


فاش گويم ظاهر از ام الولد شد اختري   کز فروغ عارضش روشن جهان سرتاسر است 


خسروهادي عشر فخر بشر ميلاد يافت   آنکه نور چشم زهرا زاده ي پيغمبر است 


والي ملک ولايت ماه برج يازده   آنکه اندر مسند حق جانشين حيدر است 


سر زد از بطحي مهي از آسمان مکرمت  کزهدايت گمرهان را جانب حق رهبر است 


يافت ميلاد آنکه گاه آزمايش بر عدو   لشکرش خيل ملک کروبيانش عسکراست 


ني همي سامره از نور رخش روشن شده   روشن از حسن دلآرايش جهان سرتاسر است 


 سرور دين رکن آيين مقتداي انس وجان     عسکري آلقاب آن شاهي که نور داور است 


اي خوشا آن دل که باشد اندر او حب حسن     اي خوشا آن سر که شور عسکريش بر سر است 


زد قدم شاهي دراين عالم که در ومکان      بر جميع انس وجان او شهريار وسرور است 


در دو عالم چون تويي افتادگان را دستگير     سيدي بر دامنت دست رضاي (آذر) است 


ديوان آذر (حاج غلامرضاآذر حقيقي خراساني) جلد اول-صص137-138-انتشارات اسلاميه-مشهدمقدس -چاپ سوم -1348 شمسي


 


 




ابر فيض ورحمت حق خيمه در عالم زده ريزشش د"/>

 آمد شب ميلاد علي شمس خراسان فرزند نبي ،رهبردين،حامي قرآن ده مژده که امشب شده عالم همه گلشن زاين شمس ضحا کشور ايمان شده روشن اي نور خداوند تبارک به تو احسن کز مقدم تو گشته فزون رونق ايران شددر شب ميلادي آن سيد ورهبر از سجده به شکرانه حق موسي جعفر اندر بر معبود بدي او بزمين سر زاين نعمت والا گهر خالق سبحان شمسي که ازاو مي نگرم نور خدا را اندر طلبش گردش اين ارض وسمارا هرزنده دلي برده سويش دست دعا را اوحجت حق است ومدکار ضعيفان خرم به جنان فاطمه وحيدر کرار لبخند زند بر رخشان احمد مختار اين مژده به حيدر رسد از جانب دلدار کز نسل تو آمد بجهان خسرو خوبان فوج ملک وخيل رسل مدح سرايند بادسته گلي سوي نبي رو بنمايند تبريک کنان اذن بگيرند وبيايند از بهر زيارت بزمين خرم وخندان آمد بجهان آنکه جهان آمده بهرش جن وملک وحور وجنان آمده بهرش شمس وقمر و ومکان آمده بهرش آن رهبر ارزنده وروشنگر انسان هم ثامن وهم ضامن وهم حجت دين است هم رهبر وهم سرور وهم يار ومعين است ازسوي خدا بر همه آيات مبين است از نور رخش خلق شده حوري وغلمان مردم همه مشتاق بفردوس برينند تا آنکه در آنجا رخ زيباي تو بينند افسوس اگر ماه جمال تو نبينند درروز جزا اي پسرختم رسولان اي خسرو خوبان تو غريب الغربايي وي حجت يزدان تو معين الضعفايي چون مور ضعيفي بدرت (کرببلايي) ران ملخ آورده به دربار سليمان بنقل از :شکوفه هاي غم -اثر طبع ناد علي کربلايي-صص311-312 -انتشارات خزر --- 


 آمد شب ميلاد علي شمس خراسان فرزند نبي ،رهبردين،حامي قرآن ده مژده که امشب شده عالم همه گلشن زاين شمس ضحا کشور ايمان شده روشن اي نور خداوند تبارک به تو احسن کز مقدم تو گشته فزون رونق ايران شددر شب ميلادي آن سيد ورهبر از سجده به شکرانه حق موسي جعفر اندر بر معبود بدي او بزمين سر زاين نعمت والا گهر خالق سبحان شمسي که ازاو مي نگرم نور خدا را اندر طلبش گردش اين ارض وسمارا هرزنده دلي برده سويش دست دعا را اوحجت حق است ومدکار ضعيفان خرم به جنان فاطمه وحيدر کرار لبخند زند بر رخشان احمد مختار اين مژده به حيدر رسد از جانب دلدار کز نسل تو آمد بجهان خسرو خوبان فوج ملک وخيل رسل مدح سرايند بادسته گلي سوي نبي رو بنمايند تبريک کنان اذن بگيرند وبيايند از بهر زيارت بزمين خرم وخندان آمد بجهان آنکه جهان آمده بهرش جن وملک وحور وجنان آمده بهرش شمس وقمر و ومکان آمده بهرش آن رهبر ارزنده وروشنگر انسان هم ثامن وهم ضامن وهم حجت دين است هم رهبر وهم سرور وهم يار ومعين است ازسوي خدا بر همه آيات مبين است از نور رخش خلق شده حوري وغلمان مردم همه مشتاق بفردوس برينند تا آنکه در آنجا رخ زيباي تو بينند افسوس اگر ماه جمال تو نبينند درروز جزا اي پسرختم رسولان اي خسرو خوبان تو غريب الغربايي وي حجت يزدان تو معين الضعفايي چون مور ضعيفي بدرت (کرببلايي) ران ملخ آورده به دربار سليمان بنقل از :شکوفه هاي غم -اثر طبع ناد علي کربلايي-صص311-312 -انتشارات خزر --- 


 آمد شب ميلاد علي شمس خراسان فرزند نبي ،رهبردين،حامي قرآن ده مژده که امشب شده عالم همه گلشن زاين شمس ضحا کشور ايمان شده روشن اي نور خداوند تبارک به تو احسن کز مقدم تو گشته فزون رونق ايران شددر شب ميلادي آن سيد ورهبر از سجده به شکرانه حق موسي جعفر اندر بر معبود بدي او بزمين سر زاين نعمت والا گهر خالق سبحان شمسي که ازاو مي نگرم نور خدا را اندر طلبش گردش اين ارض وسمارا هرزنده دلي برده سويش دست دعا را اوحجت حق است ومدکار ضعيفان خرم به جنان فاطمه وحيدر کرار لبخند زند بر رخشان احمد مختار اين مژده به حيدر رسد از جانب دلدار کز نسل تو آمد بجهان خسرو خوبان فوج ملک وخيل رسل مدح سرايند بادسته گلي سوي نبي رو بنمايند تبريک کنان اذن بگيرند وبيايند از بهر زيارت بزمين خرم وخندان آمد بجهان آنکه جهان آمده بهرش جن وملک وحور وجنان آمده بهرش شمس وقمر و ومکان آمده بهرش آن رهبر ارزنده وروشنگر انسان هم ثامن وهم ضامن وهم حجت دين است هم رهبر وهم سرور وهم يار ومعين است ازسوي خدا بر همه آيات مبين است از نور رخش خلق شده حوري وغلمان مردم همه مشتاق بفردوس برينند تا آنکه در آنجا رخ زيباي تو بينند افسوس اگر ماه جمال تو نبينند درروز جزا اي پسرختم رسولان اي خسرو خوبان تو غريب الغربايي وي حجت يزدان تو معين الضعفايي چون مور ضعيفي بدرت (کرببلايي) ران ملخ آورده به دربار سليمان بنقل از :شکوفه هاي غم -اثر طبع ناد علي کربلايي-صص311-312 -انتشارات خزر --- 


ماه قيام ،ماه حسين ، ماه انقلاب ماه خروج پيشرومومنان بود ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق ماه ظهور عدل به اهل جهان بود مردي قيام کرده به صحراي کربلا کز خاندان خاتم پيغمبران بود مردي قيام کرده که باانقلاب خون بر هم زن رِِژيم ستم گستران بود مردي قيام کرده که تا روز رستحيز نام گراميش همه جا جاودان بود فرزند با کفايت نستوه بوتراب کز خون او زمين بلا گلستان بود با خون نوشته است بتاريخ روزگار هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود بهر قيام نسل جوان برعليه ظلم اول شهيدش اکبر زيبا جوان بود تکميل تاشود سند سرخ انقلاب امضاءزخون اصغر شيرين زبان بود سيراب تا شوند همهتشنگان عدل در خون طپيده ساقي لب تشگان بود هفتاد وچند ياور وانصار ولشکرش هريکچو آيت است که در خون طپان بود عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل سيراب زاشک دمبدم باغبان بود قرآن ورق ورق پي تحکيم امر حق تا نهضت مقدس دين جاودان بود با اين قيام کاخ ستم واژگون نمود تابر قرار مکتب خون جامگان بود بر انتقال خون شهيدان بي کفن گاه قيام (زين اب )قهرمان بود هر ارض(کربلايي) وهر يوم عاشري تا انقلاب مهدي صاحب زمان بود نقل از شکوفه هاي غم -صص135-136-نادعلي کربلايي -موسسه مطبوعاتي خزر -تهران----  --- - سرسلسله  ي مردم آزاد حسين است آنکس که دراين ره سر وجان داد حسين است مردي که چوکوهي ببر تيشه ي بيداد دامن بکمر برزد واستاد حسين است درسي به بشر داد بدستور الهي درسش عملي بود نه کتبي ،نه شفاهي آيين يزيدي که بري بود زانصاف ننمود بتهديد وبه تطميع گواهي در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد ننهاد بزنجير ستم گردن تسليم حنجر بدم خنجر بيداد گران داد مردانه دراين معرکه بنهاد قدم را بر ضدستمکار بر افراشت علم را با نيروي يزداني وبا دست خدايي بشکست بهم قدرت ارکان ستم را اعلاميه از قتلگه کرب وبلا داد با زينب وسجاد سوي شام فرستاد اين جمله زخون بود در آن نشريه مسطور بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد او کرد بنوع بشر اين قاعده تعليم کاندر ره آزادگي از جان نبود بيم ديگر نهراسد زستمکار ستمکش مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظيم هر وحشي ناکس نزند تمدن هر کافر ناحق نزند لاف تدين اشرار باحرار نگيرند سر راه ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن شمشير نباشد بکف زنگي بد مست خائن نشود عالي وعالي نشود پست               باشد که ببالند وننازند ونتازند از باب زر وسيم باشخاص تهيدست برچيده شود قاعده ورسم توحش از مسند حق دور شود قاضي حق کش ازبين رود منکرومعروف بيايد                     جاهل رهد از جهل چو عالم بزيد خوش مردم همه با کافر وظالم بستيزند پويند ره حق وحق بگريزند کوبند همي سنگ الم بر سر بدخواه بر فرق تبهکار همي خاک بريزند اين حکم صريح است وبديه است ومحقق چيره نشود حق کش وکشته نشود حق بيداد گري را اثري نيست بعالم زنده است حسين ابن علي آن حق مطلق- (ازبصير اصفهاني-به نقل از شاهکارهاي ادب فارسي(اشک شفق)صص200-201 آراسته ي رضا معصومي -نشريه ماه نوع -ناشر : رشيدي -ديماه 1362 شمسي)------------------- جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:-- تاابد جلوه گه حق وحقيقت سر توست معني مکتب تفويض علي اکبر توست اي حسيني که تويي مظهر آيات خداي اين صفت از پدر وجد تو در جوهر توست درس مردانگي عباس بعالم آموخت زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟ آنکه بر مرگ زند خنده علي اصغر توست اي که در کرببلا بيکس وياور گشتي چشم بگشا وببين خلق جهان ياور توست خواهر غمزده ات ديد سرت بر ني وگفت: آنکه بايد به اسيري برود خواهر توست (بابي انت وامي)كه تواي مكتب عشق عشق را مظهر و آثار علي اصغر توست اي حسيني که بهر کوي عزاي تو بپاست عاشقان رانظري دردم جان پرور توست خواست (مهران )بزند بوسه سراپاي تورا ---- مهر تو مرا رکن نماز است حسين جان عشق تو مرا کعبه ي راز است حسين جان روزي که شود بسته برويم در اميد بابکرم لطف توبازاست حسين جان يک ذره غبار حرمت اي حرم دين در رتبه به از ملک حجازاست حسين جان هرروزدهم بوسه بخاک حرم تو چون تربت تو مهر نماز است حسين جان در کرببلا زان همه گلهاي نکويت اصغر گل نشکفته ي ناز است حسين جان ازداغ تودر گوشه ي ويرانه رقيه شمعيست که در سوز وگدازاست حسين جا گر قلب من از سينه بر آرند ببينند باذکر تو در راز ونياز است حسين جان مي خواستم از وصف وجلال تو بگويم دل گفت که اينقصه درازاست حسين جان -اي خون خدا خسرو محمود خصائل بر درگه تو خضر اياز است حسين جان در روز جزا کرببلايي زشفاعت بر سوي تو اش دست نياز است حسين جان -به نقل ز شکوفه هاي غم اثر طبع ناد علي کربلايي-صص169-170 نقل از شکوفه هاي غم -صص135-136-نادعلي کربلايي -موسسه---- ماه قيام ،ماه حسين ، ماه انقلاب ماه خروج پيشرومومنان بود ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق ماه ظهور عدل به اهل جهان بود مردي قيام کرده به صحراي کربلا کز خاندان خاتم پيغمبران بود مردي قيام کرده که باانقلاب خون بر هم زن رِِژيم ستم گستران بود مردي قيام کرده که تا روز رستحيز نام گراميش همه جا جاودان بود فرزند با کفايت نستوه بوتراب کز خون او زمين بلا گلستان بود با خون نوشته است بتاريخ روزگار هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود بهر قيام نسل جوان برعليه ظلم اول شهيدش اکبر زيبا جوان بود تکميل تاشود سند سرخ انقلاب امضاءزخون اصغر شيرين زبان بود سيراب تا شوند همهتشنگان عدل در خون طپيده ساقي لب تشگان بود هفتاد وچند ياور وانصار ولشکرش هريکچو آيت است که در خون طپان بود عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل سيراب زاشک دمبدم باغبان بود قرآن ورق ورق پي تحکيم امر حق تا نهضت مقدس دين جاودان بود با اين قيام کاخ ستم واژگون نمود تابر قرار مکتب خون جامگان بود بر انتقال خون شهيدان بي کفن گاه قيام (زين اب )قهرمان بود هر ارض(کربلايي) وهر يوم عاشري تا انقلاب مهدي صاحب زمان بود نقل از شکوفه هاي غم -صص135-136-نادعلي کربلايي -موسسه مطبوعاتي خزر -تهران---اسايش


ماه خروج پيشرومومنان بود

ماه ش"/>

بشارت شيعيان !شد ماه شعبان ماه پيغمبر                       فزون شد بر خلايق لطف وجود خالق اکبر


 


 


زمين وآسمان وعرش اعظم نورباران شد                         زانوار رخ نور دو چشم ساقي کوثر


عيان گرديد در يثرب جمال عالم آرايي                           که جبرئيل امين شد خادمدر بار آن سرور


زلطف قادر قدرت نما  از گلبن عفت                             دوگل گرديده ظاهر  ازبراي حيدر صفدر


يکي در سوم شعبان ، يکي در چارم شعبان                  يکي چون شمس رخشان  ويکي همچون مه انور


يکي فرمانده ي عالم ،وصي احمد خاتم                       يکي يار ومعين وغم خور سلطان بحر وبر


يکي از فاطمه ام الائمه ، دختر طاها                          يکي از حضرت ام البنين همچون دروگوهر


يکي نامش حسين ابن علي فرمانرواي دين                 يکي باب الحوائج ، حضرت عباس نام آور


يکي را بوسه زد ختم رسولان بر لب و دندان                يکي رامرتضي دست رسايش بادو چشم تر


براي ياري درماندگان بحرطوفان زا                            بسوي ساحل عزت ، يکي کشتي ، يکي لنگر


دو صدر الدين، دو بدر الدين ، دو ياروياور قر آن              يکي وارث بشهرعلم وآن يک پشتيبان در


دو رخ زيبا ، دو قد طوبا ، قدم بنهاد در عالم                يکي فرمانده ي اعظم ،يکي سردار وسرلشکر


دو جانباز وبرادر ، اين وزير وآن دگر سلطان                  عيان گرديدبرياري حق  ازدو نکو مادر


دو روشنگر ، دو عالي فر ، که بر آنهاخدا بخشد           هزاران {کربلايي}را زرحمت در صف م






زمين وآسمان وعرش"/>

 دانيکه چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد            چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شد





مگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت              که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد


بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه  مني                       چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد


همان زهرا که احمد زاحترامش  گفت با امت                دريده نامه ي ارثش زخصم شوم کافر شد


نخشکيده هنوز از آب  غسل شاه خاتم کفن                 که نار ظلم در باب سرايش شعله آور شد


دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش                 که پهلويش شکسته آن چنان از ضربت در شد


نبود بس سينه اش را ناله هاي جانگداز غم                 که آزرده زميخ در زاعداي ستمگر شد


نبود بس تيرگي روز در چشمش زهجر باب                    که نيلي آنچنان از سيلي  آن رخسار انور شد


زضرب تازيانه دشمن دين بازويش راخست                   مصيبت ديده اي را تسليت آنسان مقرر شد


چرا حبل جفا بر گردن حبل المتين بستند                    چرزا مغلوب دست روبه دون ،شير داور شد


قضا بر بست دست شير حق را ورنه در آندم                کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد


ز لطف مرتضي و آل پاک اوست کاندر طوس                بدوران مرثيه خواني  ، مدامي شغل (آذر) شد .


اثر طبع آذر خراساني -به نقل از جلد اول ديوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسي  انتشارات طوس-----





فلک داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد            چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شد

مگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت              که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد


بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه  مني                       چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد


همان زهرا که احمد زاحترامش  گفت با امت                دريده نامه ي ارثش زخصم شوم کافر شد


نخشکيده هنوز از آب  غسل شاه خاتم کفن                 که نار ظلم در باب سرايش شعله آور شد


دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش                 که پهلويش شکسته آن چنان از ضربت در شد


نبود بس سينه اش را ناله هاي جانگداز غم                 که آزرده زميخ در زاعداي ستمگر شد


نبود بس تيرگي روز در چشمش زهجر باب                    که نيلي آنچنان از سيلي  آن رخسار انور شد


زضرب تازيانه دشمن دين بازويش راخست                   مصيبت ديده اي را تسليت آنسان مقرر شد


چرا حبل جفا بر گردن حبل المتين بستند                    چرزا مغلوب دست روبه دون ،شير داور شد


قضا بر بست دست شير حق را ورنه در آندم                کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد


ز لطف مرتضي و آل پاک اوست کاندر طوس                بدوران مرثيه خواني  ، مدامي شغل (آذر) شد .


اثر طبع آذر خراساني -به نقل از جلد اول ديوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسي  انتشارات طوس----------



1 2 3 4 5
فلک داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد"/>

?فلک داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد            چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شد


 


 


مگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت              که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد


بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه  مني                       چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد


همان زهرا که احمد زاحترامش  گفت با امت                دريده نامه ي ارثش زخصم شوم کافر شد


نخشکيده هنوز از آب  غسل شاه خاتم کفن                 که نار ظلم در باب سرايش شعله آور شد


دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش                 که پهلويش شکسته آن چنان از ضربت در شد


نبود بس سينه اش را ناله هاي جانگداز غم                 که آزرده زميخ در زاعداي ستمگر شد


نبود بس تيرگي روز در چشمش زهجر باب                    که نيلي آنچنان از سيلي  آن رخسار انور شد


زضرب تازيانه دشمن دين بازويش راخست                   مصيبت ديده اي را تسليت آنسان مقرر شد


چرا حبل جفا بر گردن حبل المتين بستند                    چرزا مغلوب دست روبه دون ،شير داور شد


قضا بر بست دست شير حق را ورنه در آندم                کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد


ز لطف مرتضي و آل پاک اوست کاندر طوس                بدوران مرثيه خواني  ، مدامي شغل (آذر) شد .


اثر طبع آذر خراساني -به نقل از جلد اول ديوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسي  انتشارات طوس----------


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

2تست قالب طراحي فروشگاه اينترنتي آموزش هت‌تریک کِن‌دو لباس زیر زنانه وبلاگ رسمی «مسعود همّت زاده» نامیرا good تهران فیلم انواع پمپ